می آیی!


من اینجا رو واست نگه می دارم. حداقل تا وقتی که بر گردی.

بازم پناه بردم بهش، می دونی چی اومد؟ دقیق بخونش، انگار همه حرفای منه!

یارب آن نوگل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از دست حسود چمنش
گرچه از کوی وفا گشت به صد مرحله دور
دور باد آفت دور فلک از جان و تنش
گر به سر منزل سلمی رسی ای باد صبا
چشم دارم که سلامی برسانی ز منش
به ادب نافه گشایی کن از آن زلف سیاه
جای دلهای عزیز است به هم بر مزنش
گو دلم حق وفا با خط و خالت دارد
محترم دار در آن طره عنبر شکنش
در مقامی که به یاد لب او می نوشند
سفله آن است که باشد خبر از خویشتنش
عرض و مال از در میخانه نشاید اندوخت
هرکه این آب خورد رخت به دریا فکنش
هر که ترسد ز ملال انده عشقش نه حلال
سر ما و قدمش یا لب ما و دهنش
شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است
آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش