عشق سالهای وبا








بالاخره تموم شد. تا نیمه هاش داغونم کرد. بار عاطفی سنگینش مجبورم کرد یه مدت ولش کنم. بعضی وقتا حوصلم رو سر می برد. حس می کردم یه جورایی شبیه داستایفسکی چرت و پرت زیاد میگه. ولی نمی ذاشت مطالب نامربوط خیلی از داستان دورت کنن. واسم تجربه خوبی بود. تابوی خوندن یه رمان سیصد و پنجاه صفحه ای ریزنویس انگلیسی واسم شکسته شد. میتونم یه چیز رو بگم بی نظیر بود ولی می تونست توی دویست صفحه هم نوشته شده باشه بدون اینکه اطلاعات مربوطی که به خواننده میده کم شده باشه.