من چه می فهمم؟


مرا ببخش! هیچگاه نفهمیدم دوستم داری یا از من متنفری. یا تو نخواستی من بفهمم یا من شعورم نمی رسید. مرا ببخش! تو دوستی بودی که من شایستگی دوستیش را نداشتم. بی هیچ تعارفی واقعا نداشتم. مرا ببخش!

باید درباره رفتار گل قضاوت می کرد نه حرفهایش. گل تمام بو و نورش را نثار او کرده بود. هرگز نباید او را می گذاشت و می گریخت. باید آن مهر و محبتی را که در پشت کلک های ساده و بچه گانه اش پنهان بود می شناخت. گتها خیلی بی ثباتند اما شازده کوچولو هم جوان تر از آن بود که بداند چه طور او را دوست بدارد....