یک تند نوشته: گریه شارون



برایم جالب بود که شارون که هیچ باکی از جنایت درباره فلسطینیان نداشته با دیدن صحنه های خروج اجباری شهرک نشینان یهودی از غزه گریسته است. چند نکته در این میان از باب روانشناسی قدرت جالب است:
۱. هیچ قدرتمداری سیاه مطلق نیست. بیینید اینکه شارون می گرید نشان دهنده این است که او به چیزی (حالا هر چقدر هم غیر انسانی و غیر منطقی) یک تعلق خاطر داشته. او که خود سیاست شهرک نشینی را پایه گذاری کرده، به هدفی تعلقی رمانتیک داشته است.
۲. تعلق خاطر رماتیک به یک هدف، به ویژه که بر پایه های ایدئولوژیک یا ناسیونالیستی هم بنا نهاده شده باشد می تواند پدید آورنده دو حس متضاد با هم باشد. قدرتمدار به هر ستمی در حق دیگران تن می دهد بی اینکه تاب کوچکترین ستمی به هدف خویش را داشته باشد.
۳. قدرتمدار یک غول بی احساس نیست. چنانکه قبلا هم گفته ام علاوه بر محرک های بالا که به او امکان ستم بی حد و حصر در حق دیگران را می دهند یک عامل دیگر نیز در تشویق او به ارتکاب هر جنایتی موثر است. اشتیاق به بازنده نبودن. قدرتمدار در شطرنج قدرت هدفی مقدس تر از برنده شدن ندارد و شکست برای او به جز حس بیهودگی نمی آورد. او به هر طریقی قصد پیروزی دارد. و هیچ هدفی، هر چند مقدس، او را از دست زدن به هر عمل غیر انسانی برای برنده شدن باز نخواهد داشت. بازی قدرتمداری، قماری است که دو وجه دارد برنده شدن یا نبودن. پس باید به هر طریقی برنده شد. قدرتمدار وقتی بازی می کند به اخلاقیات نمی اندیشد، فقط به چگونه بردن می اندیشد.
۴. بهترین نمود این دوگانگی شخصیت قدرتمدار در بین نزدیکانش مجال بروز می یابد. اینجا شارون را که جلاد فلسطینیان است می بینید که بر ترک کاشانه یهودیان دلسوزانه اشک می ریزد. و در دیگر جا فرزندان جلادانی را می بینید که بر این گمانند که مهذبانترین پدر دنیا را دارند.
۵. نهایتا در بررسی و مقابله با زیاده خواهی قدرتمدار باید دو موضوع را در نظر داشت:
الف. با باور به اینکه انسان است سعی کرد وجدان انسانیش را بیدار نمود.
ب. با توجه به اینکه بازیکن است حس بازندگیش را تحریک ننمود.