رای



دیگر باید بروید رای بدهید. قالیباف خوشتیپ کرده، احمدی نژاد هم ثبت نام کرده تا لج همه تان را بالا بیاورد، رفسنجانی هم از اولش مسبب رونق اقتصادی بوده و مخالف قتل های زنجیره ای. کروبی هم که از آن قباهای رنگ روشن دخترکش خاتمیایی پوشیده و قرار است نفری پنجاه هزارتومن به همه تان بدهد. معین هم که تیپ و لباس درست و جسابی ندارد می خواهد برای گل روی شما ایران را از سوییس هم آزادتر کند. هاشمی شاهرودی هم که خودش را کشت برای اصلاح قوه قضاییه. رهبر هم که گفته هر دو جناح دو بالند برای تعدد آرا. خاتمی شجاعتان هم که این آخری زبان باز کرده و به این شهردار بدبخت بی کس گیر داده. زندانی های محبوبتان مثل جناب عبدی و احتمالا ملی مذهبی ها هم که دارند آزاد می شوند. نسل جدید بازیگران دوم خردادی مثل حنیف منیف ها هم که حسابی دارند بازار را گرم می کنند. من نمی دانم دیگر این ملت چه می خواهند. بروید و دوباره بیعت کنید. با این جنس های جور حتما برای سلیقه مشکل پسند شما هم گزینه ای پیدا می شود. چه بازاری و مذهبی باشید، چه روشنفکر و چه آزادیخواه، چه به رنگ لباس روشن علاقه داشته باشید و چه به موی طلایی یا حتی تغییر قانون اساسی. به قول محبوبان اصلاح طلبتان یا علی مدد. خوش باشید و روانتان سرشار از خجستگی.





این تعدد ثبت نام کنندگان و ثبت نام مهدی موعود و پشت کنکوری و شیرفروش و نگهبان و .... نشان می دهد بسیاری از مردم آگاهند که جایگاه ریاست جمهوری در ایران جایگاهی چندان بی ارزش است که به زحمتی بیشتر از ثبت نام و انتخاب شدن بستگی ندارد. مهم این نیست که برنامه ای دارید یا نه. مگر تا خالا کی برنامه داشته یا کی به آن عمل کرده است؟ به قول آن دخترک ۱۸ ساله بعد از کنکور هم می توان برای ریاست جمهوری برنامه ریخت یا به قول آن پیرمرد ۸۶ ساله به خودش ربط دارد که با برنامه هسته ای چکار خواهد کرد. من فکر نمی کنم اینها از چرندیاتی که معین و تاج زاده به هم می بافند بی ربط تر گفته باشند. مهم این است که همه کارها فی امان الله پیش می روند. هنوز هم به قول ملک الشعراء: (( کار ایران با خداست.))




مصاجبه تاج زاده خیلی مصاحبه قشنگی است. دقیقا نشان می دهد که آقایان به حق مردم را خر فرض کرده اند. وقتی درباره گذشته امنیتی اصلاح طلبان دهه ۶۰ پرسیده اند افاضه فرموده اند:
((من تصور می کنم اکثریت جامعه (یعنی کی ها؟؟؟)، بیش از آنکه نگران سابقه ما باشد، نگران توانایی ما در نهادینه کردن دموکراسی است. چون ملت ها نگاهشان به آینده است و نه به گذشته.))



این پرسش و پاسخ معین هم با مزه است. این تیکه ها تقدیم به طرفدارانش:

وی همچنین با تاکید بر ضرورت تحول ساختاری در همه‌ی عرصه‌ها از جمله عرصه‌ی اقتصاد، تصریح کرد: حتی در صورت لزوم می‌توانیم در قانون اساسی هم اصلاحات و تحول ساختاری انجام دهیم. (بلف آبادانی؟)


معین همچنین در پاسخ به سوال دانشجویان درباره‌ی دانشجوی پولی، عنوان داشت: شعار امروز جهان، آموزش عالی در همه‌ی آن برای همگان و در همه‌جاست. دسترسی به دانشگاه جزء حقوق همه‌ی شهروندان است و هر حاکمیت یا دولتی باید پاسخگوی آن حق باشد و اگر نمی‌تواند دسترسی همه‌ی جوانان را به آموزش عالی تامین کند باید دست از این کار بکشد و به دیگری بسپارد. (ببینید یعنی چی؟ به جز شر و ور؟).....در عین‌حال که پذیرش دانشجویان غیررسمی که شهریه می‌پردازند مغایر با عدالت نیست، زیرا با پرداخت وام به دانشجویان که تمکن مالی ندارد و یا اینکه نمی‌خواهند شهریه بپردازند این عدالت برقرار خواهد شد (یادم هست وقتی همین مدعیان عدالت و اصلاح طلبی ظالمانه ترینو طبقاتی ترین قانون تاریخ مملکت یعنی فروش سربازی را هم مطرح و اجرا کردند به همین شکل استدلال می کردند که به خاطر آسایش آنهایی که سربازی می روند اینکار را می کنند. وقتی یک ملت را بی شعور فرض کنی اصلا سخت نیست که برایش چرتدیات به هم ببافی.)


معین در پاسخ به سوال دیگری درباره‌ی رفراندوم، گفت: رفراندوم حق مردم و جزء حقوق اساسی آنهاست و در مواردی می‌توانند از مسوولان بخواهند که نظر مستقیم خود را اعمال کنند. صحبت از رفراندوم کفر نیست اما رفراندومی که اخیرا در دنیای مجازی و اینترنتی مطرح شد یک رفراندوم قلابی بود و ریشه در سلطنت‌طلبی و حمایت آمریکایی‌ها داشت. اصل رفراندوم حقوق مردم است و در چارچوب قانون اساسی کاملا محترم است.(حالا دیگر مهرانگیز کار و ناصر زرافشلن هم آمریکایی و سلطنت طلب شدند. اصلا رفراندوم یعنی نظر مردم. یعنی چه که آمریکایی بود؟)


وی در پاسخ به سوال دیگری درباره‌ی اخراج برخی اساتید دانشگاه در زمان تصدی او در دانشگاه شیراز تصریح کرد: در مهر سال 1360 من رییس دانشگاه شیراز بودم و دانشگاه در آن زمان دچار بحران‌هایی بود، حتی برخی رشته‌های پزشکی که در زمان انقلاب فرهنگی تعطیل نشد در حال تعطیلی بود، قانونی به نام قانون اساتید مترقی در دانشگاه تشکیل شد که به مارکسیست‌های جدی تبدیل شده بودند و در واقع شبه مارکسیست و مارکسیست‌های آمریکایی بودند و اعتصاب کردند، به آن‌ها اخطار داده شد اما توجهی نکردند و در زمان من چهارده نفر آن آماده به خدمت شدند و نه اخراج. (آقای دموکراسی خواه را ببینید چگونه برچسب می زند. مارکسیست آمریکایی!! اصلا یعنی چه؟)