خوزستان، قلب ایران



با شناختی که من از خوزستان دارم حسم اینه که هیچوقت هیچ تبعیضی بین اعراب و فارس ها نبوده و نیست. محرومیت خیلی زیاده ولی برای همه هست. به نظر من شورش اعراب به چند دلیله. اول اینکه جدایی طلبی. دوم اینکه قدرت طلبی مثلا مدت زیادیه که تقریبا با هماهنگی نمایندگان مجلس سعی میشه تمامی مسئولین عرب باشند. سوم اینکه نوعی احساس کمبود که نه به خاطر تبعیض بلکه به علت عدم دارا بودن صلاحیت فکری لازم برای حضور در عرصه های مدیریتی کشوره. به هر حال خوزستان تنها جایی از ایرانه که جداییش از ایران به هیچ وجه قابل تصور نیست چون قلب اقتصادی ایرانه. به نظر من سیاست های عربی کردن جمهوری اسلامی و حمایت از قشر ضعیف در برابر طبقه متوسط باعث این مسایل شده و جمهور یاسلامی تازه متوجه شده که باید سیاست هاش رو تغییر بده. توجه کنید کسی مثل یوسف عزیزی بنی ظرف مدتهاست کوس جدایی می زنه و در این رابطه کتابهایی هم منتشر کرده. مثلا یه کتاب درباره یه دزد عرب به نام حطه نوشته که در زمان ملوک الطوابفی قبل از رضاشاه به غارت دیگران می پرداخته و به قول مادرم اون موقع همه مغازه دارها وسایلشون رو تو حرم دانیال می ذاشتن تا از دستبردش در امان بمونن ولی ایشون تو این کتاب اون رو به عنوان یه انقلابی ضد پهلوی معرفی کرده که واقعا خنده داره. ایشون به ایران معتقد نیست و اون رو سرزمین ممالک محروسه می دونه. من مونده بودم که چی باعث میشه که جمهوری اسلامی که به هر کسی به هر بهانه ای گیر میده چه جوری بهش اجازه داده بود هرکاری دلش می خواد بگه. به هر حال با شناختی که من از اعراب جدایی طلب دارم نوع تقابل دولت با این شورش همون چیزی بود که باید می شد. ولی دولت باید یه فکر اساسی برای ساختار جمعیتی منطقه و رسیدگی به اون به جای اصفهان، کرمان و یزد بشه اگرچه این مسئله کل خوزستانه نه فقط اعراب.





پرهام جونم
نگاه ایده آل گرات پر از مقایسه کشورمون با دموکراسی های غربیه. چیزهایی که بهشون اسم حق اقلیت ها میدی می تونن عالی باشن ولی توی ایران به جز به یک هرج و مرج منجر نمی شن. از نگاه تئوریک نه تنها حق تدریس زبان به اقلیت ها بد نیست بلکه من حتی با فدرالیسم هم موافقم ولی متاسفانه این مدل ها برای ایران قابل اجرا نیستند. این نه تنها به دلیل تحریک خارجی شدید که برای تجزیه ایرانه بلکه به دلیل عدم رشد فرهنگی قومیت هاست که دادن هر حقی به اونها باعث میشه رو به تجزیه طلبی و بعد هم جنگ های بین قومی بیارن. عزیزم دموکراسی و احقاق حقوق زمینه های خودش رو می خواد که حتی تو جامعه شهری ایران وجود نداره دیگه چه برسه به عشایری مثل مثلا عشایر عرب یا بلوچ یا لر یا .... جون دلم باید بدونیم که واقعیت ایران از تصورات ما پیروی نمی کنه.





این پاراگراف از احمد فعال در گویا بسیار زیباست:

((اگر عرب ها، شوشتری ها، دزفولی ها و بختیاری های خطه خوز بپرسند: مگر ما را از منابع طبیعی آب ها و جنگل های شمال کشور، و از آن همه چشم اندازهای زیبا و حیات برانگیز آن دیار، چه بهره ای است، که آنان را از منابع این سرزمین بهره است، چه پاسخ خواهیم گفت؟ پاسخ این پرسش و پرسش های دیگر را، نه با نگاههای شویوینیستی و جغرافیایی، و نه با نگاهی که قدرت از تقسیم منابع، منافع می برد، بلکه تنها در پیوند خاصه های ایرانیت و قومیت است، که می توان پاسخ در خور یافت. یعنی : برابری و انسان گرایی. بنابراین اهل خطه خوز حق دارند که در فهرست تقسیم منابع و با توجه به تراکم عقب ماندگی ها، حقوق مادی و معنوی خود را، در مرتبه نخست ببینند. ))