دلتنگ




امروز بابا یرضا و بیتا برگشت ایران. منم بغض کردم و گریه کردم. هیچکی ندید. مثل الان که هیچکی نمی بینه. مثل همیشه که هیچکی نمی بینه. هیچوقت هیچکی نیست که سرتو بذاری رو شونش و زار زار گریه کنی و هیچی بهت نگه. دلم تنگ شده، واسه تو، واسه خونمون!
نظرات 2 + ارسال نظر
ریحان شنبه 20 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 08:07 ب.ظ

منم دلم تنگیده بدجور...............!من حاظرم مخاطب همه گریه هات باشم اگه قابل بدونی..............!!!!!!!!!!!چقدر دلم می خواد تو آغوشت های های گریه کنم.یعنی می شه؟

[ بدون نام ] چهارشنبه 24 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 01:04 ب.ظ

این نیز بگذرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد