ی او

تلخی نکند شیرین ذقنم، خالی نکند از می دهنم
عریان کندم هر صبح دمی ،گوید که بیا، من جامه کنم
در خانه جهد، مهلت ندهد، او بس نکند، پس من چه کنم
از ساغر او گیج است سرم،
و ز دیدن او جانست تنم
تنگ است بر او هر هفت فلک
، چون می رود او در پیرهنم
از شیره او من شیر دلم،
در عربده اش شیرین سخنم
میگفت که تو در چنگ منی،
من ساختمت، چونت نزنم
من چنگ توام،
زخمه بزنی، زخمه نزنی من تنتننم
حاصل، تو ز من دل بر نکنی
، دل نیست مرا، من خود شکنم

م

نظرات 1 + ارسال نظر
ارام سه‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 09:41 ق.ظ http://tanine-mahtab.persianblog.com

سلام خیلی قشنگ بود.ببخشید اگه تا حالا نتونستم سر بزنم ادرس بلاگت رو نداشتم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد