ی هرمنوتیک(۱)
(تلخیص و گردآوری از تقریرات دکنر محمد رضوی با تهیه و تنظیم آیت قنبری)






هرمنوتیک ار واژه یونانی هرمینوتیخوس به معنی تفسیر و تاویل گرفته شده است. در مسیحیت بسیاری از متون به دلیل قدمت تاریخی، دارای واژه های نا خوانا، افتادگی و جملات پیچیده ای بود که سبب القای شبهه می گردید، هرمنوتیک در اینجا کارکرد فیلولوژی را بر عهده داشت و گاهی که نسخه نویس در استنساخ اشتباه کرده بود و نسخه اصلی نیز از بین رفته بود، از طریق تحلیل های فیلولوژی جاهای خالی را پر کرده و از بقیه پاراگراف ها حدس می زدند که چه قسمتی باید افتاده باشد و در واقع آن را قابل فهم می کردند. بنابراین کارکرد تحقیقات فیلولوژیکی به عنوان سابقه هرمنوتیک عبارت است از رسیدن به ((متن اصیل)) و در اینجا
مولف اهمیتی نداشت.


hermeneutic


در مرحله بعدی اختلافات بین کاتولیک ها و پروتستان ها موارد جدیدی را به هرمنوتیک مقدس اضافه کرد. در این مرحله وظیفه اصلی هرمنوتیک آشکار کردن پیام متن بود بی توجه به مولف متن، در تمامی این مراحل شناسایی مولف هیچ اهمیتی نداشت و اینکه روی اثری نام صاحبش باشد امری ناپسند شمرده می شد چرا که نشان می داد صاحبش به دنبال شهرت است.
در این هنگام اتفاق تازه ای افتاد و آن پرداختن به مالک اثر بود. در واقع این کانت بود که نشان داد که در آفرینش اثر، ذهن مولف نقش بسزایی دارد، قبل از آن بعضی می گفتند اثر زیبایی و ارزش خود را ارزیباییش می گیرد، اما در این دوره مالکیت مولف بر اثر خود به رسمیت شناخته شد و توجه به خالق اثر برای شناخت آن در نظر گرفته شد. از این پس بحث روانشناسی صاحب اثر نیز وارد شناخت هرمنوتیکی شد و منظور نظر مولف و یا قصد و انگیزه او از خلق اثر نیز مورد توجه قرار گرفت.


Immanuel Kant



این موضوع با روحیه رمانتیک قرن نوزدهم تناسب بسیار داشت، رمانتیک های قرن نوزده معتقد بودند همواره نیت و قصد هنرمند، غنی تر و برتر از آن نتیجه ای است که به آن می رسد. هنرمند در ابتدا یک نیت و در انتها یک اثر دارد، و اثر به هبچ وجه نمی تواند همه غنا و عظمت نیت را داشته باشد و همیشه بخشی از آن نیت قادر نیست تبلور پیدا کند. آنها معتقد بودند همیشه اثر یک واسطه است که می تواند به نیت نزدیک باشد یا نباشد. در اینجا قصد و غرض فاعل اهمیت زیادی می یافت. نتیجه این دیدگاه این می شد که باید وارد دنیای خالق اثر شد و اگر بتوان در آن نفوذ کرد. مفسر باید خویش را در افق فکری صاحب اثر قرار دهد، در زمانه او، در اندیشه او و در خلقیات او وارد شده و با او هم زبان و همسان گردد. در واقع مفسر در این هنگام به ورای متن رفته و سعی می کند قصد و هدف مولف را در ورای متن دریابد.