درس از تاریخ؟ ما؟

           مغولان با سبعیت تمام کشورهای همسایه شمالی را درنوردیده اند. امپراطوری مغول در حال شکل گیری است. هم اینک خونریزان در مرزهای ایران اطراق کرده اند. قصد حمله به ایران را حداقل تا مدتی ندارند. شاید شرایط موجود اقتصا نمی کند ولی به هر حال به نظر می آید بیشتر به ارتباط با این کشور می اندیشند تا تصرف آن. سفیرانشان را، بازرگانانشان را به ایران می فرستند. اما گویا تقدیر این نیست که ایران سر آسوده به زمین گذارد. حال نوبت حاکمان ایران است تا بهانه به دستشان دهند. عاملان خوارزم شاه با کشتن چند تن از تاجران مغول و تاراج دارایی های آنها خود زمینهء تجاوز ویرانگر مغول را آماده می کند. ایران که تازه دارد بار طاقت فرسای حمله عرب را از دوش می رهاند این‌بار اسیر دشمنی خونخوارتر می گردد. ایران ویران می شود.

          شاید اینبار هم داستان چندان متفاوت نباشد. آمریکا همه اطراف ایران را در تصرف دارد. بعلاوه طرفداران داخلی خود را نیز دارد. اگرچه وعده وحشی‌گری مغولان را نمی دهد اما واقعیت این است که اکنون حمله به ایران و ویران کردنش از همیشه آسانتر است. اینک دولتمردان ایران برای اینکه بتوانند «با دستیابی به تکنولوژی اتمی برق بیشتری برای آسایش مردمان این مملکت تهیه کنند» حاضرند خاک آن را به توبره بیگانگان بکشانند. برای اینکه «نفت را برای نسل های آینده حفظ کنند» حاضر می شوند کودکان ایران را در معرض مرگ ناشی از سوء تغذیه و کمبود دارو قرار دهند. برای اینکه «کیان نظام با دستیابی به توانایی اتمی خلل ناپذیر شود» حاضر می شوند تصمیم گیری درباره سرنوشت کشور را در اختیار دشمنانش قرار دهند. همکنون «انرژی هسته ای حق مسلم ماست» ولی یک ساعت تظاهرات آرام حق زنان این مملکت نیست. فروخته نشدن دخترکان ایرانی در بازارهای انسان فروشی دوبی حق آنها نیست. آزادی بیان حق ما نیست. زندگی آرام حق ما نیست. اینبار غرور ملی ما جنبیده که انرژی اتمی (انهم آخرین مدلش را)  نداریم ولی کسی به غیرتش بر نمی خورد که بانوی شعر ایران زیر ضریه های باتوم له می شود. امروز روز غیرت است. روز تیغ دادن به دست زنگی مست. روز شناختن حق‌هایمان!! مدتهاست یادمان رفته بود چه حقی داریم!

آیا دوباره تاریخ تکرار می شود؟ بگذار امیدوار باشیم که نه، هرچند که عبث.