خودخواه




سردت است. می بینی ها کردنهایم صورتت را گرم می کند. دستهایت را به گونه هایم می چسبانی و نزدیکم می کشی. ملتمسانه نگاهم می کنی: ((ها کن! سردم است)). به نفس نفس افتاده ام، تند تند ها می کنم. دندانهایت آرام می گیرند. لبهایم داغ می شوند. حرارت لبهایت را حس می کنم. نزدیکشان می کنم. حالا دیگر گرمت شده. نمی بوسیم، کنارم می زنی. دیگر گرمت شده است.