ی افشای عوامل ارتجاع: از شریعتی تا نبوی!




نوشته آقای ابراهیم نبوی خشم بسیاری را بر انگیخت. این نوشته کسانی را که سالها با آموزه های شریعتی زیسته بودند و با قرائتی دیگر و به روشی غیر از نبوی شریعتی را خوانده بودند، بر آشوباند. نبوی چه کرده بود؟ صرفا نقل قولهایی از کتب شریعتی انجام داده بود و البته این نقل قولها را با تیتری توهین آمیز آراسته بود!
"عوامل استبداد و ارتجاع را افشا کنیم!"
اکنون پس از ۲۶ سال از انقلابی که شعار آزادی را یدک می کشید، یکی از مهمترین استوانه های آن متهم به عاملیت ارتجاع می شود. و معلم شهیدی که هنوز در میان جوانان آزادی طلب هوادار دارد با بدترین کلمات مورد اهانت قرار می گیرد. کلماتی که وی زمانی مدعی بود تئوریسین مبارزه با آنهاست. استبداد! ارتجاع!‌
اما در این دوره این جملات را فقط از این طنزنویس مشهور ایرانی که به درستی از طرف منتقدین ملقب به مایع (با گرفتن شکل ظرفی که در آن قرار می گیرد) شده است نمی شنویم، از گوشه و کنار هم صداهای دیگری به گوش می رسد که وی را متهم به ایجاد انقلاب ایدئولوژیک سال ۵۷ ایران می کنند. انقلابی که گویا حتی برای هواداران سینه چاکش نیز زمان نقدش رسیده است.
زمانی مرحوم مهندس بازرگان گفته بود شریعتی چیزی که به این ملت یاد داد خون دادن بود، این ملت حاضر بود همه چیزش را برای دین بدهد به جز جانش را! شریعتی به آنها آموخت که در راه دین حتی جان بدهند(نقل به مضمون). شریعتی بیشک اینکار را با وارد کردن ایدئولوژی چپ خویش به عالم مدهب شیعه کرد، مذهبی که سرشار از پتانسیلهای احساسی است که می توان با کمترین محرکهایی آنها را فعال نمود.
این همان چیزی است که آفای نبوی از آن به عنوان خشونت و تروریسم و واپس گرایی و بازی یا احساسات یاد می کند. نگاهی به آثار شریعتی موید این نوع کارکرد است. ولی آیا به راستی دکنر شریعتی عامل خشونت در این سامان بود و آیا واقعا او در نقش عامل ارتجاع عمل می نمود؟ بیشک بخشی از حقیقت در این جمله ها نهفته است ولی به شکلی توهین آمیز، شک نباید کرد که تهییج انقلابی، آرمانگرایی و اصول گرایی ایدئولوژیک غلیظ آثار شریعتی، چه آنها را اعتقادات قلبی وی بدانیم و چه تاکتیکهای وی برای تزریق جنبش چپ در جامعه شیعه ایرانی، همواره با مقدم دانستن کارکردهای ایدئولویک اجتماع، متضمن مفاهیم واپسگرایانه بوده است. اگرچه این نکات به معنای نقد آثار شریعتی و تاثبر گذاری آنها بر اجتماع متین و قابل بررسی هستند، ولی آیا می توان وی را در برابر رفتار کسانی که مدعی پیروی از وی بوده یا هستند مسئول دانست؟ این سوالی است که آقای نبوی و دیگر کسانی که گذشته ناپسندی داشته اند باید از خویشتن بکنند؟

آیا تئوریسین هایی که به زعم خود از آنها روش زندگی خویش را آموخته ام مسئول رفتار ضد انسانی گذشته من بوده اند؟

برای مثال آیا ماکیاولی مسئول رفتار مستبدانه تمامی دولتمردان مستبد تاریخ بعد از خودش است؟ یا مارکس باید پاسخگوی جنایات استالین باشد؟ ایشان بهتر است مد نظر داشته باشند که اگر همکنون عمده مدیران جمهوری اسلامی یا افرادی در جبهه مخالف اپوزیسیون تروریست، عملکرد نادرست یا مرتجعانه خویش را درست و منتشاء از سرچشمه افکار شریعتی می دانند نمی توان او را مقصر دانست! او صرفا نظریه پردازی بود که چه بسا اگر خود در موقعیتی اینچنین قرار می گرفت راهی دیگر را بر می گزید. آیا اگر شریعتی در این دهه بود همینگونه نظرات را ارائه می کرد یا حتی اگر ارائه می کرد کسی به او توجهی می کرد؟ بیشک نه! آنچه شریعتی را در آنزمانه آن شریعتی ساخت که ما می شناسیم و حتی تاثیرش را تا اکنون امتداد داد، ظرف زمان و مکان و اجتماعی بود که در آن قرار گرفته بود.
آقای نبوی باید توجه بفرمایند که شریعتی به همان اندازه در شکل دادن روحیه خشونت پسند جناب ایشان در آن دوره نقش داشته اند که ایشان و امثال ایشان در پدید آوردن دیدگاه های شریعتی. شریعتی و آقایان مدیران مدعی طرفداریش در نظام اسلامی و هوادارانش در اپوزیسیون خشونت طلب معلول شرایط اجتماعی ایران آن دوره اند. نقد آن دوره بیشک نه نادرست بلکه بسیار به سزا و پسندیده است، اما متهم کردن متقکرانی همچون شریعتی که جز نظریه پردازی حرکتی نکرده اند به عنوان عامل ارتجاع نه نقد که اهانت است.
آقای نبوی من هم با شما در بسیاری موارد گقته هایتان درباره این شخصیت موافقم، ولی تیتر انتخابی شما یا در نگاه سطحیتان به مسئله ریشه دارد یا اینکه قصد دارید با فرافکنی، خویش و یاران قدیم را از جرم گذشته عفو کنید تا ماجرا نپرسند. همه از نقدهای غیر توهین آمیز شما از شخصیت ها استقبال می کنند ولی بگذارید اگر قرار است عوامل ارتجاع افشا شوند از خود شما و بسیاری از دوستان امروز اصلاح طلبتان که عملا ( و نه به واسطه چند جمله تئوریک و با رابطه ای فکری) سمتهای مهمی در بدترین دوره های دستگاه مرتجع فرهنگی سیستم داشته اید شروع کنیم.شاید حالا بعد از زدن جوالدوزی به دیگران نوبت سوزنی هم به خودتان باشد. برای من که سن و سالم به یادآوری آن دوره ها نمی رسد گفتنی هایتان بسیار جذاب خواهد بود و بی صبرانه منتظر شنیدن افشاگریهایتان بر علیه این گروه کمتر از درون شناخته شده عوامل ارتجاع هستم. تردید نکنید، من پیشاپیش این قدم شجاعانه تان را ارج می نهم.